می گريم و می خندم، ديوانه چنين بايد
می سوزم و می سازم ، پروانه چنين بايد
می کوبم ومی رقصم ، می نالم ومی خوانم
در بزم جهان شور، مستانه چنين بايد
من اين همه شيدايی ، دارم زلب جامی
در دست تو ای ساقی ، پيمانه چنين بايد
خلقم ز پی افتادند ، تا مست بگيرندم
در صحبت بی عقلان ، فرزانه چنين بايد
يکسو بردم عارف ، يکسو کشدم عامی
بازيچه هر دستی ، طفلانه چنين بايد
بر تربت من جانا ، مستی کن ودست افشان
خنديدن بر دنيا ، رندانه چنين بايد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر